معنی کارگردان فیلم سیاوشان

حل جدول

لغت نامه دهخدا

بر سیاوشان

بر سیاوشان. [ب َ رِ] (اِ مرکب) پر سیاوشان. (دزی ج 1 ص 71). رجوع به پر سیاوشان شود.


دم سیاوشان

دم سیاوشان. [دَ م ِ وُ] (اِ مرکب) دوایی است سرخ رنگ که آن را خون سیاوشان نیز نامند. (از آنندراج) (از شرفنامه ٔ منیری) (از غیاث). و رجوع به دم سیاوش و خون سیاوشان شود.


پر سیاوشان

پر سیاوشان. [پ َ رِ وَ / وُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پر سیاووشان. پر سیاوش. پر سیاووش. ضفیره. (منتهی الارب). ضفائرالجن ّ. کزبرهالبئر. سبعالارض. شعرالارض. شعرالغول. شعرالخنازیر. شعرالجن ّ. شعرالجیاد. لحیهالحمار. لحاءالغول. مُل. ساق اَسود. طرنجومانس. عرصف. کثیرالثغر. بولوطریخون. جعده قناه. بقلهالبئر. برگش مثل کرفس است و ساق و شاخ و گل ندارد. (نزههالقلوب). در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است که: «پر ساوشان، لغت یونانی و بمعنی دواءالصدر است و بفارسی پر سیاوشان و عوام سنبل نامند و بعربی شعرالجیاد و شعرالارض وشعرالجن و شعرالخنازیر و جعدهالقنا و شعرالکلاب و کزبرهالبئر و ساق الاسود و عرصف نامند و آن نباتی است برگش شبیه به گشنیز و بی ساق و ثمر و شاخهای او بسیار باریک و صلب و سیاه و در مواضع نمناک و سایه میروید و قوتش تا شش ماه باقیست.معتدل مایل به گرمی و خشکی و ملطف و مجفف و محلل و مفتح و منضج و مدرّ بول و حیض و مسهل سودا و بلغم معده و امعاء و جهه تنقیه سینه و شش و ربو و ضیق النفس و درد سینه و یرقان و حصاه و اخراج مشیمه و خون نفاس و ضمادش که پخته باشند با روغن جهه داءالثعلب و خنازیر و نواصیر و دبیلات و خائیده او جهه غرب و محرقش جهه منع ریختن موی و رویانیدن آن و خزار (؟) و سفوف خشک او جهه اسهال و طلای تازه ٔ او جهت قروح خبیثه نافعو جهت گزیدن سگ دیوانه شرباً و ضماداً مفید و طلاء کوبیده ٔ او با مغز ساق گاو جهه دردسر بسیار نافع و ذرور سوخته ٔ او جهت اندمال قروح و آکله. مفسد و مضر سپرز و مصلحش مصطکی و قدر شربت از جرم او تا هفت درهم و از آب طبیخش تا بیست درهم و بدلش جهت آلام شش بوزنش بنفشه و نصف آن اصل السوس است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). و در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان چنین آمده است: ارپاسیوس گوید او [پرسیاوشان] را به رومی ازیارطون (آدیانطن) گویند. منبت او بر لبهای جوی و چشمه ها باشد. رودس گوید نبات او را اطراف شکافته بود و ساقهای نبات او دراز باشد و او را گل و بار نبود. بولس و اطیوش و ابن سرافیون گویند آن نباتی است که عرب او را شعرالجبار گوید و صاحب المنقول گوید او را به یونانی بولیطره گویند و به لاطینی قافلارا (کاپیلرا) گویند و جبرئیل گوید منبت او در سایه ها بود و چاهها و سرچشمه ها وبرگ او به کرفس ماند و ساقهای او سرخ بود و باریک به مقدار بدست و در بعض مواضع او را کرفس دیو گویند. ح گوید که او را شعرالعیار گویند و گویا که آن تصحیف شعرالجبار است ص اولی گوید گرم و خشک است در اول بادهای غلیظ را بشکند و قصبه ٔ شش را پاک سازد و خنازیر را تحلیل کند و سنگ مثانه بریزاند و سده ها بگشاید و بول براند و موی بر داءالثعلب و داءالحیه برویاند چون بسوزند و خاکستر او طلا کنند و اگر موی را به طبیخ او بشویند دراز کند و نواصیر و دملها را تنقیه کند بدل او در دفع دمه و تاسه بوزن او بنفشه و هم وزن او سوس یا برگ سوس بود. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان). و صاحب اختیارات گوید: شعرالجن و شعرالخیار (کذا) و شعرالارض و لحیهالحمار و شعرالخنازیر و ساق الاسود و الوصیف الاسود و کزبرهالبئر نیز خوانند و آن شعرالغول است. بپارسی پر سیاوشان گویند و به کرمانی کرسو خوانند و بهترین وی آن است که چوب وی سیاه بود و ورق آن سبز و گویند بهترین او آن است که چوب او بسرخی زند طبیعت وی معتدل است در گرمی و سردی و گویند میل به گرمی و خشکی دارد و سه درم از وی مسهل بلغم و سودا بود و شش وسینه از فضول غلیظ پاک کند و بگدازاند و یرقان و سپرز را نافع بود و بول و حیض براند و سنگ بریزاند چون بیاشامند شکم ببندد و مشیمه بیرون آورد و گزیده ٔ سگ هار و مار را نافع بود و دیگر جانوران موذی چون با شراب بیاشامند ملطف و محلل بود و داءالثعلب را نافع بود و موی برویاند و خنازیر و دبیلات تحلیل کند چون بیاشامند ربو و یرقان و عسرالبول را نافع بود و اگر با لادن و روغن مورد با روغن سوسن و زوفاء و شراب بیامیزند و بر موی که ریزد طلا کنند دیگر نریزد و بیخ آن محکم دارد و اگر بسوزانند و بر سر کل مالند موی برویاند و جهت جرب چشم نافع بود اسحاق گوید مضر است بسپرز و مصلح آن مصطکی است و رازی گوید بدل آن در سودمندی ربو بوزن آن بنفشه با نیم وزن آن آب رب ّالسوس است.و در بعض کتب طب آمده است: که پر سیاوشان را بعربی کزبرهالبئر گویند طبیعتش به گرمی و خشکی مایل است بهترینش آن است که چوب وی بسرخی زند و برگش سبز بود سینه و شش را از فضول غلیظه پاک گرداند و بلغم و سودا را رفع کند و یرقان و صلابت سپرز را نفع دهد و مشیمه بیرون آرد و بول و حیض براند و سنگ گرده و مثانه بریزاند و ضیق النفس و بحهالصوت را سودمند آید و مضر است به سپرز و مصلح آن مصطکی است و شربتی از او دو مثقال است و بدلش به وزن آن بنفشه و نیم وزن آن رب سوس.


کارگردان

کارگردان. [گ َ] (نف مرکب، اِ مرکب) کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمودبن عمر ربنجنی). || در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات. || ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس.

فرهنگ عمید

سیاوشان

پرسیاوشان

فرهنگ فارسی هوشیار

خون سیاوشان

(اسم) درختی از تیره خرما که دو پایه است و بومی جزایر برنئو و سوماترا میباشد. این گیاه دارای ساقه دراز و استوانه یی و بند بند و کم و بیش تیغ داراست. برگهایش شامل برگچه های متناوب و باریک و نوک تیز و دمبرگهایش پوشیده از تیغهای سوزنی شکل میباشد. گلهایش بدو صورت نرد ماده است که بر روی دو درخت جداگانه قرار دارند، شیان، ماده ایست صمغی برنگ قرمز خونی (وجه تسمیه بهمین جهت است) که ازم یوه درخت خون سیاوشان استخراج میشود خون سیاوشان مشرقی، ماده ایست صمغی برنگ قرمز خون که از در اسنا استخراج میشود خون سیاوشان مغربی.


باغ سیاوشان

(اسم) نوایی در موسیقی قدیم.


پر سیاوشان

(اسم) گیاهی از رده سرخس ها جزو تیره پتریده ها که شامل گونه های بسیاری میشود. این گیاه بیشتر در نقاط گرم و مرطوب میروید و گیاهی است پایاو ساقه زیر زمینیش بدرازی 10 سانتی متر همراه با ریشه ای باریک و ظریف است. از ساقه زیر زمینی آن برگهایی بدرازی 15 تا 20 سانتیمتر که دمبرگی قهوه یی نسبه سیاه دارندخارج میشود. از این دمبرگها انشعابات فرعی فاصله دار کوچک خارج میگردند که هر یک از این انشعابات ببرگچه ای لوب دار منتهی میگردد. گیاه مزبور نسبه زیبا است و در نقاط مرطوب و دیواره چاهها و اماکن سایه دار غالب نواحی اروپای مرکزی و جنوبی و در ایران (اطراف تهران پس قلعه شهرری تمام نواحی مازندران و گیلان و گرگان و بندر گز و نواحی شرقی و غربی ایران و بلوچستان و خوزستان) بفراوانی میروید. پرسیاوشان در تداوی سابقا بعنوان خلط آورنده و معرق و ضد تب و ضد گریپ بسیار استعمال میشده پرسیاوش برسیاوشان شعر الجبال شعر الجبار کزبره البئر شعر الارض شعر الجن شعر الخنازیر جعده القنا کزبره القنا شعر الکلاب ساق الاسود ساق الوصیف سنبل کالی جهانپ کرجا رتکوت شعر الغول شعر الحی بالدیری قره ادیانطونکسبره البئر لحیه الحمار ضفائر الجن سانقه الوصیف مقایر ارجنقیل قرشقیله ارجقیل. یا پرسیاوشان آمریکایی. پرسیاوشان کانادایی یا پرسیاوشان اسود. پرسیاوشان یا پرسیاوشان سیاه. گونه ای از پرسیاوشان که دمبرگ و انشعابات فرعی دمبرگهایش کاملا سیاه است پرسیاوشان اسود سرخس البلوط سرخس بلوط قره بالدیری قره. یا پرسیاوش قرمز. گونه ای از پرسیاوشان که پایا است و دمبرگهایش قرمز تیره است (وجه تسمیه بهمین علت است) و برگچه هایش بموازات یکدیگر در دو طرف دمبرگ اصلی قرار دارند. از این گیاه در تداوی مانند پرسیاوشان معمولی استفاده میشده و مخصوصا در ناخوشیهای مربوط به سپرز از آن استفاده میکردند. در ایران این گیاه در سراسر نواحی البرز و نواحی بحر خزر و آذربایجان میروید لحا ء الغول شعر الغول برسیاوشان احمر قیر میزی بالدیری قره دوه صقلی. یا پرساوشان کانادایی. گونه ای از پرسیاوشان که در کانادا میروید و بهترین نوع پرسیاوشان از نظر تداوی است و دمبرگهایش بنفش مایل بسیاه است پرسیاوشان آمریکایی قنادا بالدیری قره. یا پرسیاوش مکزیکی. گونه ای از پرسیاوشان که در تداوی مورد استعمال دارد و در مکزیک میروید کزبره البئرمکسیکیه مکسیقا بالدیری قره.

فرهنگ معین

خون سیاوشان

(وُ) (اِمر.) صمغی است سرخ رنگ از درخت شیان که بومی هند و حبشه و زنگبار می باشد.


باغ سیاوشان

(غِ وَ) (اِمر.) نوایی در موسیقی قدیم.

فرهنگ گیاهان

خون سیاوشان

دم الاخوین

اصطلاحات سینمایی

کارگردان

کارگردان عنصر خلاق ومدیر اصلی خلق فیلم است ومجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح وبازی گرفتن درست از بازیگران است.

فارسی به عربی

درخت خون سیاوشان

خیزران الهند

واژه پیشنهادی

کارگردان فیلم عشق فیلم

ابراهیم وحیدزاده

معادل ابجد

کارگردان فیلم سیاوشان

1084

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری